Rûmi Türkce

Sunday, February 10, 2008



مسابقه‌ي ترجمه‌ي «ني نامه»ي مولوي به زبان تورکی

۲۰ دوندوران, ۱۳۸۶, ۲۲:۰۲
قابل توجه شاعران و مترجمين گرامي :


هفته نامه ي «بهار زنجان »، «مؤسسه ي ايشيق يول »و ماهنامه «بايرام» در راستاي ترويج معارف عرفاني كه امروزه به عنوان زبان مشترك بشري براي رسيدن به صلح و سعادت تلقي مي شود ؛ براي تقويت و شناسايي شاعران و مترجمان تركي نويس در سراسر كشور ، اقدام به بر گزاري سلسله مسابقات ترجمه ي ادبيات كلاسيك از فارسي، عربي ، انگليسي ، به تركي مي نمايد . اولين دوره مسابقه به مناسبت نامگذاري سال ۲۰۰۷ به نام «مولانا»، از سوي يونسكو براي ترجمه¬ي شعر معروف ني نامه ( ۱۸ بيت اول مثنوي معنوي) در نظر گرفته شده است . علاقمندان تا تاريخ ۳۱/۲/۸۷ فرصت دارند كه ترجمه¬هاي خود را به¬ صندوق پستي يا صندوق الكترونيكي ماهنامه «بايرام»ارسال نمايند. به ۳ مورد از بهترين ترجمه ها از سوي برگزار كنندگان اين اقتراح جوايزي اهدا خواهد شد.

همچنين ترجمه هاي برگزيده در بايرام و يا به شكل كتاب با نام صاحب اثر به چاپ خواهد رسيد.

شرايط شركت در مسابقه

۱- شركت براي عموم آزاد است.

۲- با توجه به اين كه در طول تاريخ ترجمه هاي زيادي از « ني نامه» به تركي صورت گرفته است ولي به جز چند مورد اندك نتوانسته اند ترجمه ي كامل و اصيل باشند، لذا لازم است كه ترجمه ها با انتقال روح ني نامه اصالت معنا در شعر فارسي و اصالت موسيقيايي و زبان شناختي و زيبايي شناسي زبان تركي را رعايت نمايند.

۳- رعايت قالب مثنوي ضروري اما در اختيار مترجم است .

۴- آثاررسيده توسط پنج تن از پيشكسوتان شعر ، ترجمه، زبان شناسي و عرفان و ادبيات داوري خواهد شد .

۵- آثار ارسالي حتماً بر روي يك صفحه ي A۴ تايپ و يا به آدرس الكترونيكي بايرام ارسال گردد.

۶- ارسال مشخصات كامل مترجم به همراه تلفن تماس، آدرس محل سكونت ، شغل ، تحصيلات، يك برگ كپي شناسنامه و

يك قطعه عكس ضروري است .

۷- آثار دريافتي عودت داده نخواهد شد.

ماهنامه¬ي « بايرام» ، هفته نامه ي «بهار زنجان» و مؤسسه‌ي« ايشيق يول زنجان ».

صندوق پستي ماهنامه ي «بايرام» زنجان-۱۵۷۷-۴۵۱۳۵
E.mail:bayramzangan@yahoo.com

ني نامه

بشنو ، این ني چون حكايت مي كند

از جدايي ها حكايت مي كند

كز نيستان تا مرا ببريده اند

در نفيرم مرد و زن ناليده اند

سينه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگويم شرح درد اشتياق

هر كسي كاو دور ماند از اصل خويش

باز جويد روزگاري وصل خويش

من به هر جمعيتي نالان شدم

جفت بد حالان و خوش حالان شدم

هر كسي از ظنّ خود شد يار من

از درون من نجست اسرار من

سرّ من از ناله¬ي من دور نيست

ليك چشم و گوش را آن نور نيست

تن ز جان وجان ز تن مستور نيست

ليك كس را ديد جان دستور نيست

آتش است اين بانك ناي و نيست باد

هر كه اين آتش ندارد نيست باد

آتش عشق است كاندر ني فتاد

جوشش عشق است كاندر مي فتاد

ني، حريف هر كه از ياري بريد

پرده¬هايش پرده هاي ما دريد

همچو ني زهري و تر ياقي كه ديد؟

همچو ني دمساز و مشتاقي كه ديد؟

ني حديث راه پر خون مي كند

قصّه هاي عشق مجنون مي كند

محرم اين هوش جز بيهوش نيست

مر زبان را مشتري جز گوش نيست

در غم ما روزها بي گاه شد

روزها با سوزها همراه شد

روز ها گر رفت، گو: رو باك نيست

تو بمان ، اي آن كه چون تو پاك نيست

هر كه جز ماهي ، ز آبش سير شد

هر كه بي روزي است ، روزش دير شد

در نيابد حال پخته هيچ خام

پس سخن كوتاه بايد والسّلام


www.hbayat.com