Rûmi Türkce

Saturday, December 15, 2007



می خواهند مولانا را فارس کنند

سلام خدمت دوستان محترم می خواهم چند نکته ی اساسی را به فارسی زبانان محترم متذکر شوم و توضیح دهم تا بتوانند بهتر قضاوت کنند که از نوشته هایشان چنین معلوم می شود به هر قیمتی شده می خواهند مولانا را فارس معرفی کنند:

۱- بعد از بر افتادن ساسانیان و ظهور عرب در این جغرافیایی که فعلا ایران نامیده می شود قومی که امروز فارس نامیده میشود از صحنه ی سیاست و منازعه کنار رفت و بعد از مدتی اعراب نیز به همان سرنوشت مبتلا شدند و ترکان بر اکثر سرزمینهایی که مسلمان نشین بودند حاکم شدند تا روزگار معاصر که غربی ها به کمک صنعت و تکنیک به اقتدار آنها خاتمه دادند. یعنی در طول این مدت فارسها از صحنه ی منازعه کنار کشیدند در نتیجه فارس زبانان ما اصلا حق صحبت کردن در مورد هیچ چیز راندارند چرا که در این دوره از تاریخ جرات و توان بازی سیاسی نداشتند و در نتیجه صحبت از خوبی و بدی قوم فارس بی جاست و اگر به کارنامه ی بعد از اسلام حکومتهای فارس زبان بنگریم که در بعضی از آنها فارس زبان بودنشان هم محل شک است مثل همه ی سلاطین جهان آنها هم کشته اند و غارت کرده اند.اگر امروز هنوز قومی به نام فارس باقی است همه فقط به لطف سلاطین ترک می باشد که در دربارهایشان زبان شعر و ادب را بعد از غزنویان زبان دری یا چنانچه بعدها فارسی نامیده شد قرار دادند. و این سنتی شد در دربارهای ترکان مسلمان که به هر جا رفتند با خود شعر فارسی را هم بردند. یعنی از ترکیه ی فعلی گرفته تا قلب هندوستان و حتی ترکستان بردند و همین عامل سبب شد تا اکثر شعرها یا به فارسی دری باشد و یا ترکی آمیخته به فارسی ، چون که ترکی نوشتن و یا ترکی خالص نوشتن دالّ بر بی سوادی شاعر و دبیر بود و شعر و نثر هم برای خواص نوشته می شد نه برای عوام که بی سواد بودند و از این هم لزومی نداشت به زبان آنان نوشته شود در این مورد به کتاب گول پینارلی در خصوص ادبیات دیوانی مراجعه کنید. در آن روزگاران مثل اکنون نبود که هر حکومتی حتما به زبان ملّت خود بنویسد و هر زبانی که سنت سواد آموزی و علم می شد و عموم با سودادهای آن دوران آن را می فهمیدند به آن زبان همه چیز نوشته می شد. مثلا در امپراطوری روم علیرغم ایتالیایی تبار بودنشان زبان لاتین عموما در شعرو ادب و علوم به کار گرفته می شد بدون آنکه خودشان را مقید به استفاده از زبان ایتالیایی بکنند و قبل از آنها هم در اروپای باستان از زبان یونانی استفاده می شد. در سرزمینهای اسلامی که عموما ترکان حاکم بودند عموماً عربی در علوم وگاهاً در شعرو ادب استفاده می شد و فارسی هم عموما در شعر و دبیری و خصوصا شعر عرفانی .بکار می رفت ولی به مرور زبان یواش یواش شعر و ادب زبان ترکی هم در کنار عربی و فارسی شروع به رشد و نمو می کند که آن هم بعد از حمله ی مغولها صورت می گیرد که هیچ انسی با زبان فارسی نداشتند و این سنت فارسی سرایی را تضعیف کردند ، گرچه از بین نبردند. بعد از مغولهاست که زبان فارسی رو به انحطاط می گذارد و موقعیت خود را از دست می دهد وسبک هندی که بدترین دوره ی ادب فارسی است دور از جغرافیای فعلی این سرزمینی که ایران نامیده می شود شکل می گیرد. و بعد از مغولهاست که ادبیات ترکی جغتایی و آسیای صغیر و آذربایجان و دیگر سرزمینهای ترک نشین شکل می گیرد ولی زبان فارسی کما کان باز در دربارهای ترکان استفاده می شود.

مولانا جلال الدین بلخی رومی هم طبق سنت زمان خویش مثل سنایی غزنوی( که ترک بود) و بسیاری از ترکان پارسی گوی فارسی می سراید وفارسی سرودن او چه نود و نه درصد باشد و چه صد در صد ، مثل بسیاری از انویسندگان و شعرای دیگر دالّ بر فارس بودن او نیست چنانکه بسیاری هم همه ی آثارشان به عربی است و عرب نامیدنشان اشتباهی فاحش است.

۲- شمس هم که تبریزی است و امیدوارم که برای او نسب دیگری دستو پا نکرده باشید ( ! ) و مرکز آذربایجان بوده و هست و در خصوص ترک زبان بودن او شک نکنید چرا که از دیر باز مردم این ناحیه ترک بودهاند و خواهند بود . حتی افسانه های شما هم در شاهنامه نشانگر این مطلب است . در این خصوص به تجارب الامم (ابو علی مسکویه رازی ۳۲۰-۴۲۱، ترجمه ی ابو القاسم امامی ج ۱ ) هم می توانید مراجعه کنید که شاهان ایران به عوض جنگ با افراسیاب در ترکستان در تعقیب وی بیشتر به آذربایجان یورش می بردند که نشان می دهد آذربایجان از قدیم الایام جزئی از توران است و ترک نشین . و نیز می توانید به تاریخ مسعودی مراجعه کنید. آنچه که سبب شده است به بحث داغ هویت آذربایجانیها در این صد سال اخیر پرداخته شود ریشه ی سیاسی دارد تا علمی. چون فارسیسم و آریانیسم در این کشوری که ایران نامیده می شود غیر از فارس ملت دیگری را نمی تواند تحمل کند خصوصا اینکه این ملّت اکثریت نسبی راتشکیل داده باشد و زبانش با فارسی هم ریشه نباشد که معلوم است بیشترین حملات را باید متحمل شود.

۳- نکته ی دیگر این که واژه ی ترک در قدیم اسمی بود که فقط به یکی از طوایف ترک زبان داده می شد و طوایف دیگر ترک زبان اسمهای خود را داشتند مثل اوغوز ، خلج ، ارغو ،خزر، مجار، بلغار، تاتار، ترکمان ، یاکوت ، جوواش و غیره که بعد ها به همه ی این طوایفی که ترکی سخن می گفتند ترک گفته شد.به همین جهت هم مورخان عرب قبل از تعمیم کلمه ی ترک به همه ی طوایف و ملتهایی که ترکی سخن می گفتند به ربان مردم آذربایجان با استفاده از نام آذربایجان گاهی آذری می گفتند و از مخیله شان نمی گذشت که روزی ممکن است فاشیستهایی از این کلمه برای مقاصد سیاسی و توسعه طلبی سوء استفاده کنند و فقط بعد از رضا شاه بود که نویسندگانی مزدور و یا گاهاً جو گیر شده در هیاهوی آریانیسم ، آذری را شاخه ای از فارسی نامیدند . لذا زیاد از سخنان مولانا و دیگر نویسندگان و شعرا سوء استفاده نکنید و بیشتر تلاش کنید به جای تحقیر دیگران( که هنگامی که کسی نتواند بزرگ باشد دیگران را کوچک می کند تا بزرگ به نظر برسد) و تحریف واقعیتها ، شکر گذار هم وطنان ترکتان باشید که هر چه دارید اعم از ادبیات ، کشور ، پرچم ، واحد پول ، تاریخ ، علم، آثار باستانی و عیره از آنان دارید وبدانید که همه ی قراین نشان می دهد این ایران بیشتر یک کشور ترک است تا هر چیز دیگر و بهتر است توران نامیده شود.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home