Rûmi Türkce

Saturday, December 15, 2007



سؤزوموز

دوْستون ائوى كؤنوللردير- يونس امره (يونوس ائمره)


يونسكو سال 1991 را سال يونس امره (يونوس ائمره) اعلام كرده بود. شاعر٫ استاد و هنرمند بزرگ ترك يونوس ائمره بى شك يكى از بزرگترين اومانيستهاى تاريخ بشرى است. ديوان يونوس ائمره٫ اؤيودنامه (رساله النصحيه) وى و اشعار ديگر او كه در آنها پرستش خدا٫ انسان٫ زيبايى و دوستى به زلالترين زبان و آهنگدارترين موسيقى ترنم مىشوند٫ قرنهاست كه مانند خزينه اى پربها در تمام دنياى ترك زبان٫ در ميان توده مردم دوباره و دوباره خوانده مىشوند. عشق يونوس ائمره مانند مولانا٫ تمام بشريت٫ از هر مليت و زبان و فرهنگ و دين را در برمىگيرد. اين٫ همان نگرش اسلام مردمى تركى است كه پس از قبول آيين اسلام از سوى تركان و با دميدن و غنى كردن آن با باورهاى باستانى انسانگرا٫ طبيعى و زيبايى دوست و مزج آزادگى و تساهل تركى در آن بوجود آمده است. بهترين تعريف از اين درك تركى اسلام را شايد از سروده زيرين يونس امره بتوان بدست آورد:


يونس امره ميسرايد: بهشت و جهنم شما به چه درد من ميخورد؟ انجيل من هستم، منم نويسنده قرآن. او همچنين مينويسد: در اينجا و آنجا به مسجد ميروم٫ قلبم در آنجا ميتپد و عبادت ميكند و ديگر بار سوي كليسا پر ميكشد و در آنجا كشيش ميشوم و انجيل ميخوانم . وي در جايي ديگر ميگويد: تمام اديان براي ما راه راست است. اسلام مردمى ترك كه يونوس ائمره يكى از بزرگترين ممثلين آن است همان انديشه اى است كه در سير تاريخى خود به سه شاخه تركى مذهب علوى (غلات شيعه)٫ قزلباشى٫ بكتاشى و مولويه تبديل شده است. مدون مذهب قزلباشيه ٫ شاه اسماعيل ختايى صفوى خود از رهروان يونوس ائمره بود و براى اشعار وى نظيره ها سروده است. بى جهت نيست كه امروزه قزلباشان و بكتاشيان يونوس ائمره را از سرسلسله هاى پيران خود مىشمارند.


يونوس ائمره نه تنها شاعر تركهاى تركيه بلكه از آن تركهاى آزربايجانى نيز است. زبان وى تركى مردمى قرون 13 و 14 يعنى پيش از آنكه تركى اوغوز غربى به شكل امروزه به دو لهجه آزربايجانى و استانبولى تقسيم شود است. در واقع امروز هم لهجه آزربايجانى تركي(تركى در ايران دو لهجه اساسى دارد: آزربايجانى و خراسانى)٫ بدون آنكه مرز آن را بتوان دقيقا ترسيم و معين كرد٫ گام به گام و بى آنكه حس شود جايى در آناتولى شرقى و مركزى تبديل به تركى آناتولى-استانبولى ميگردد. به نظر اينجانب بخش كردن تركى غربى پيش از قرون 16- 15 و ميراث فرهنگى ادبى آن به آزربايجانى و آناتولى٫ تقسيم بندى اى تصنعى و تماما با ملاحظات سياسى است كه ميبايست ترك شود. همانگونه كه در بررسى و آموختن زبان و ادب فارسى در ايران٫ هيچ كس حنظله بادغيسى و رودكى را به سبب آنكه از افغانستان امروزى بوده اند و لهجه اى جدا از زبان ادبى فارسى ايران داشته اند٫ جدا و يا اهمال نميكند.


گفته ميشود كه محل تولد يونوس ائمره در روستاى سارى كؤى اسكى شهير است. اخيرا نيز برخى از محققين ادعاى قارامانى بودن وى را مطرح نموده اند. يادآورى ميكنم كه قارامان و يا لارنده سابق محل اسكان تيره قارامانلو -قارامانلى از طائفه افشارهاى آزربايجان است و بدين سبب قارامانلى ناميده ميشود. (اجداد آتاتورك-آتاترك نيز از اين قارامانليهاى افشارى اصلا آزربايجانى ميباشند. امروزه در ايران قارامانلوها را به خطا قهرمانلو٫ قهرمانى٫ قهرمانيان مينامند). با اينهمه در چهار گوشه تركيه مزارهايى چند بنام يونس امره وجود دارد. خود يونوس ائمره در آثارش از شهرهاى كايسئرى (قيصريه)٫ سيواس٫ ٫ماراش (مرعش) ٫ نخجوان (ناخجيوان) و تبريز نام ميبرد و از سفر به ديار شمال (يوخارى ائللر=آزربايجان) سخن ميراند. شهرهاى قيصريه و سيواس و ماراش در آن زمان در ساحه تركى آزرى شمرده ميشدند. (امروزه لهجه هاى تركى اين نواحى گذر بين تركى آزربايجانى و تركى استانبولى به حساب مي آيند). در ناحيه قاخ آزربايجان شمالى نيز مزارى منسوب به يونوس ائمره وجود دارد و گفته ميشود هنوز هم در اين ديار اشخاصى مسن كه شعرهاى يونوس ائمره را از حفظ ميدانند يافت ميشوند.


زبان متون اصلى آثار يونوس ائمره هم به لحاظ فونتيك (وجود حروف خ٫ ق و فتحه مانند تركى آزربايجانى كه در تركى استانبولى موجود نميباشند)٫ هم از جنبه گرامرى و صرف افعال و هم از جهت لغات بكار برده شده (كه در تركى امروزى آزربايجانى بكار مىروند و يا مختص آنند) به تركى آزربايجانى امروزى بسيار نزديكتر از تركى تركيه امروزى است. آثار يونوس ائمره پر از كلمات تركى اى است كه امروزه نيز هر ترك (عراق- سوريه- آذربايجان- ايران- خراسان) به آسانى ميتواند آنها را درك كند و بسيارى از آنها را در گفتار روزمره خويش بكار ميبرد. در حاليكه مردم آناتولى خود براى درك اين كلمات كه در زبان محاوره و ادبى تركى تركيه-استانبولى موجود نميباشند محتاج لغتنامه اند. (مانند منم٫ قونشو٫ ايندى٫ نئجه٫ ياخشى٫ مئشه٫ گؤينه مك٫ برك٫ اگيين٫ سينيق٫ اود٫ اؤزگه٫ دون٫ يئل٫ يوماق...). بدين سبب است كه در چاپهاى تركيه اى٫ آثار وى به تركى امروزى مدرن ( استانبول) بازسازى ميشوند. يونوس ائمره مانند قاراجا اوغلان٫ حاجى بكتاش ولى خراسانى٫ مولانا٫ كوراوغلو٫ قاضى برهان الدين سيواسلى٫ ملا نصرالدين٫ دادال اوغلو افشار و ....متعلق به دنياى فرهنگى مشترك تركهاى خراسان- ايران- آذربايجان- عراق- سوريه و تركهاى تركيه- بالكان مي باشند. به همين جهت من در سؤزوموز يونوس ائمره را در ميان شخصيتهاى تركهاى آزربايجانى گنجانده ام (لوگوى لينك يونوس ائمره همان شكلى است كه در اول اين نوشته گذاشته ام).


ديوان يونوس ايمره به تركى اخيرا در ايران نيز چاپ شده و در باره وى مقالاتى چند در نشريات آزربايجانى و از جمله در مجله تركى-فارسى وارليق چاپ تهران از طرف دكتر جواد هئيت نگاشته شده است. در زير شعرى از يونوس ائمره (همراه با ترجمه مانندش به فارسى از من) را تقديم ميكنم.


منيم بوُردا قراريم يوْخ٫Mənim burda qərarım yox
من گينه٫ گئتمه يه گلديم.Mən ginə getməyə gəldim
بزيرگانام٫ متاعيم چوْخBəzirganam, mətaım çox
٫آلانا ساتماغا گلديم.
Alana satmağa gəldim


من گلمه ديم داعوا اوچونMən gəlmədim da'va üçün
منيم ايشيم سئوگى اوچون.Mənim işim sevgi üçün
دوْستون ائوى كؤنوللردير٫Dostun evi könüllərdir
كؤنوللر ياپماغا گلديم.
Könüllər yapmağa gəldim


او پاديشاه٫ من قوُلويامO padişah, mən quluyam
دوْست باخچاسى بولبولويه م٫Dost baxçası bülbülüyəm
اوْ قوْجامان باخچاسينداO qocaman baxçasında
شاد اوْلوب اؤتمه يه گلديم
Şad olub, ötməyə gəldim


يوُنوس آييدير: عاشيق اوْلدومYunus ayıdır: aşıq oldum
معشوقه درديندن اؤلدوم٫Mə'şuqə dərdindən öldüm
گئرچك ارين قاپيسيندا Gerçək ərin qapısında
عؤمروم خرج ائتمه يه گلديم.
Ömrüm xərc etməyə gəldim


بوُندا بيليشمه يه ن جانلارBunda bilişməyən canlar
اوْندا دا بيليشمه ز اوْنلارOnda da bilişməz onlar
بيليشيبن دوْستوم ايلهBilişibən dostum ilə
حاليم عرض ائتمه يه گلديم
Halım ərz etməyə gəldim


ترجمه فارسى:


من ماندنى نيستم در اينجا
من باز٫ براى رفتن آمده ام
بازرگانم٫ متاعم فراوان
براى فروختن به خريدارانش آمده ام


من براى مبارزه نيامده ام
كار من دوستى است
و دلها خانه دوست است
من براى نوازش دلها آمده ام


او پادشاه٫ من بنده اويم
من بلبل باغچه دوست هستم
من آمده ام در آن باغ بزرگ
كه شاد شوم٫ كه ترانه بسرايم


يونس ميگويد: من عاشق شده ام
درد معشوقه مرا ميكشد
من آمده ام كه عمر خود را
در آستانه انسان حقيقى صرف كنم


جان هايى كه نتوانند در اين دنيا همديگر را درك كنند
در آن دنيا هم بى ادراك باقى خواهند ماند
من با تفاهم متقابل با دوست خويش
براى عرض حال آمده ام


يونس امره-يونوس ائمره


چندى پيش نويسنده ترك ايرانى آقاى مرتضى نگاهى در سايتشان نوشته اى كوتاه در باره يونوس ائمره داشتند و در آنجا ترجمه شعرى بسيار زيبايى از يكى از سروده هاى يونس را آورده بودند.


گئرچه يه هو !!!!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home