Rûmi Türkce

Sunday, December 16, 2007




مولانا جلال الدین محمد بلخی تورک

شاید امروز از هرکسی که در ایران زندگی می کند بپرسید که مولوی اهل کجا بود ودر کجا زندگی می کرد پاسخ خواهد داد که بله او یک شاعر ایرانی و پارسی گوی بوده و تمام عمر خود را در ایران سپری کرده و تمام اشعارش نیز به زبان فارسی می باشد و فقط در اواخر عمرش گذرش به قونیه (در ترکیه) افتاده و همان جا در سن 68 سالگی نیز فوت کرده است.

اما اگر بخواهیم زندگی مولوی را بررسی کنیم خواهیم دید که او در شهر بلخ دیده به جهان گشوده که متاسفانه یا خوشبختانه این شهر جزو ایران امروزی نمی باشد و در ان موقع به دلیل حملات مغول به ناچار این شهر را ترک می کند و بدین ترتیب او برای رسیدن به مقصد خود یعنی شهر قونیه باید از ایران امروزی گذر می کرد.

مولانا بعد از ان تقریبا تمام عمر خود را در قونیه سپری می کند و همچنین به ملای رومی نیز شهرت می یابد.

مولانا جلال الدین محمد بلخی تورک که (در ایران واژه ی تورک حذف شده)دارای اثاری به نظم و نثر می باشد. این اثار از برجسته ترین اثار زبان فارسی می باشند. البته این اثار دارای محدودیت هایی هستند به طوری که نسخه خطی وچاپی این اثار دارای تفاوت هایی می باشند.

حال سوالی که پیش می اید این است که ایا مردم تورک زبان باید ناراحت باشند که شاعر تورک زبان اثاری به این برجستگی و عظمت به زبان فارسی گماشته یا مردم پارسی گوی که شاعری بیگانه این لطف را در حق انان کرده و از زبان فارسی برای اشعارش استفاده کرده است؟

به هر حال چند بیت ملمع (شعر دو زبانه)مولوی به زبان تورکی و فارسی:

داني كه من به عالم يالقيز سني سئورمن
چون در برم نيايي اندر غمت اولر من

من يار با وفايم بر من جفا ئيلور سان
گر تو مرا نخواهي من خود سني ديلر من

روي چو ماه داري من شاد دل از انم
از ان شكر لبانت بير ائو پكنگ ديلر من

تو همچو شير مستي داني قانيم ايچرسن
من چون سگان كويت دنبال تو گزر من

فرماي غمزه ات را تا خون من بريزد
ور ني سنين اليندن من يارغويا بارير من

هر دم به خشم كويي بارغيل منيم قانيمدان
من روي سخت كرده نزديك تو دورور من

روزي نشست خواهم يالقيز سنين قاتيندا
هم سن چاخير ايچرسن هم من قوپوز چالار من

روزي كه من نبينم ان روي همچو ماهت
جانانشان كويت از هر كسي سورور من

ماهي چو شمس تبريز غيبت نمود گفتند
از ديگري نپرسيد من سويله رم ارار من

همچنین اسرار مولانا به تورک بودن خود را در این شعر می بینید:

بيگانه مگوييد مرا از اين كويم
در شهر شما خانه خود مي جويم

دشمن نيم ار چند كه دشمن رويم
اصلم ترك است اگر چه هندي گويم (... اگر چه دري گويم)


در بیان رشادت و جوانمردی ترکان:


ترك ان بود كز بيم او ده از خراج ايمن شود
ترك ان نباشد كز طمع سيلي هر قوتسوز خورد

يك حمله و يك حمله كامد شب تاريكي
تركي كن و چستي كن نه نرمي وتاجيكي

و در اخر به یاد مولانا جلال الدین محمد بلخی تورک:

ماه است نمي دانم خورشيد رخت يا نه
بو ايريليق اودونا نئجه جيگريم يا نه؟



+ نوشته شده در هفدهم مهر 1386ساعت توسط اذربایجان اوغلو

1 Comments:

  • مردک نادان چرا چرت و پرت بافتی ؟ حماقت تا چه اندازه فاشیست؟ برو به شهریارت افتخار کن که همه ی دنیا میدونند مولانا ترک نبوده و پارس بوده.برای بهتر فهمیدن این موضوع به اینجا مراجعه کن
    http://tajikam.com/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=299&Itemid=37

    By Blogger Unknown, at 7:31 AM  

Post a Comment

<< Home